هری به هوا پرید او بر روی چیزی شبیه به چیزی شبیه به یک دست و پا - چیزی زنده!

چراغ طبقه بالا و به وحشت خود هری متوجه بود که بزرگ، چیزی کدویی چهره عموی خود شده است کلیک. عمو ورنون دروغ گفته بودند در پای درب جلو در یک کیسه خواب، و به وضوح surethat هری دقیقا همان چیزی است او شده است می خواهم به تلاش برای پنجشنبه او در هری برای حدود نیم ساعت جیغ زد و گفت و سپس به او گفت برای رفتن و یک فنجان چای. هری به طرز ناراحت کردن به آشپزخانه بزنید و در زمان او پشت، پست الکترونیکی، وارد حق را به دامان عمو ورنون بود. هری میتوانست سه نامه را در جوهر سبز ببیند.

"من می خواهم -" او آغاز شد، اما عمو ورنون چه پاره حروف را به قطعات برابر چشمان او.

عمو ونون در آن روز کار نمی کرد. او در خانه باقی ماند و صندلی پست را برداشت.

"ببینید،" او را از طریق یک لقمه از ناخن توضیح داد به خاله پتونیا: "اگر آنها می توانید آنها را ارائه نمی آنها فقط رها کردن."

"من مطمئن نیستم که کار می کنم، ورونون."

"اوه، مردم پایان نامه ذهن در راه عجیب و غریب کار، گل اطلسی، آنها دوباره من و تو را دوست ندارد، گفت:" عمو ورنون، تلاش برای دست کشیدن در یک ناخن با قطعه ای از کیک میوه خاله پتونیا فقط او آورده بود.



هری در روز جمعه وارد شد به عنوان آنها نمی توانند از طریق شکاف ایمیل آنها در زیر درب رانده شده بود رفتن، چاک دار از طریق طرف، و برخی از آنها حتی از طریق پنجره کوچک در حمام طبقه پایین مجبور.

عمو ونون دوباره در خانه ماند. پس از سوختن تمام نامه ها، او از آنجا خارج یک چکش و میخ و سوار کردن ترک در اطراف جلو و درب پشت به طوری که هیچ کس نمی تواند بیرون بروید. او زیر لب زمزمه "نوک پا راه رفتن از طریق لاله" را به عنوان او کار می کرد، و در صداهای کوچک شروع به پریدن کرد.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

عاشورائیان دانلود پایان نامه - تحقیق- مقاله - پروژه سایت تفریحی گیل فان ما اهل دلیم اشاره را میفهمیم . رازهای موفقیت hassan mousavi raamsteel John