ارواح گفت: "من تقریبا نیمی از پنجاه سال نداشتم." "البته من نیازی نیست، اما یکی از آن ها را از دست می دهد. فکر نمی کنم خودم معرفی کنم؟ سر نیکلاس د ممیسی پورپینگتون در خدمت شما. ارواح ساکن برج گرفیندور. "
رون به طور ناگهانی گفت: "من می دانم چه کسی هستی." "برادران من به شما در مورد من گفتند - شما تقریبا بدون سرقت نیک!"
"من ترجیح می دهم که شما را به سر نیکولاس د مامزی بگویم" - روح سفت شد، اما Seamus Finnigan شایع شد.
"تقریبا بی سر و صدا؟ چگونه می توان تقریبا بی سر و صدا؟ "
سر نیکلاس به شدت خجالت کشید، گویی گول زدن کمی به او نمی خواست.
"مثل این،" او گفت: تحریک آمیز است. او گوش چپ خود را گرفت و کشیده شد. کل سرش را از گردنش جدا کرد و روی شانه اش افتاد، انگار آن را روی یک لولا بود. کسی به وضوح سعی کرد او را سرزنش کند، اما به درستی انجام نداد. به دنبال خیره شدن به چهره های شگفت انگیز در چهره هایشان، تقریبا بدون بی سر و صدا نیک سر خود را به عقب بر گردن او، سر خود را سرخ کرد و گفت: "بنابراین - Gryffindors جدید! امیدوارم امسال برای کمک به برنده شدن در مسابقات قهرمانی خانه در سال جاری باشیم؟ گریفیندورها هرگز بدون پیروزی به این نتیجه رسیده اند. Slytherins فنجان شش سال در یک ردیف! بارون خونین تبدیل شدن به تقریبا غیر قابل تحمل است - او شبح Slytherin است. "
هری نگاه کرد روی میز Slytherin نگاه کرد و یک ارواح وحشتناک را دید که نشسته بودند، با چشمهای خیره خیره، چهره خمیده و لباسهای رنگارنگ با خون نقره ای. او درست در کنار مالفوی بود، که هری خوشحال بود، به نظر می رسید با تسهیلات صندلی خیلی خوشحال نبود.
"سایاموس با علاقه زیاد پرسید:" چگونه او در خون گرفت؟ "
"من هرگز خواسته ام،" گفت: تقریبا بدون نیل نیک ظرافت.
وقتی که همه به اندازه آنها غذا خوردند، بقایای مواد غذایی از بین می رفتند، و همچنان باقی می ماندند. یک لحظه بعد دسر ظاهر شد. بلوک های بستنی در هر عطر و طعم که می توانید فکر کنید، کیک سیب، ترشی پاستوریزه، کیک شکلاتی و دونات مرغ، کمی، توت فرنگی، ژله O، پودینگ برنج .
همانطور که هری به خودش خیره شد، بحث به خانواده هایشان تبدیل شد.
درباره این سایت